خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود،
تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد،
با پای شكسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد،
تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند،
…وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم…

لحظه تحويل سال 1393خورشيدي
ساعت 20و20دقيقه و 20ثانيه
يعني 20/20/20 به وقت ايران ميباشد……..
خداييش من اولين نفر هستم كه بهتون خبر دادم !!
اميدوارم سال بيستي باشه براي همه

پیری برای جمعی سخن میراند،
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند….
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید .

فردی از هنرمندی نقاش به نام جورجیا اوکیف پرسید چرا در نقاشی هایش حجم اجسامی چون پرچم گل ها را بزرگتر از ابعاد واقعی شان و اجسام عظیمی چون کوه ها را کوچکتر از اندازه حقیقی آنها ترسیم می کند.
وی در جواب گفت:"همه می توانند اجسام بزرگتر را ببینند اما اجسام کوچکتر از زیبایی خاصی برخوردارند و اگر آنها را بزرگتر ترسیم نکنیم مردم متوجه آنها نمی شوند."
شکرگزاری و رها کردن نیز چنین است؛ دیدن مشکلات زندگی همانند دیدن کوه آسان است، اما گاهی از مسائل کوچکتر و ابعاد زیبایی حقیقی آنها غافل می شویم.

.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .
اگر یک تخم مرغ توسط نیــروی بــیرونی بشکند ،
زندگــــی پــایــان می یابد
امـــا اگر یک تخـم مرغ توسط نیـــروی درونــی بشکند،
زندگــــی آغـــاز می شود
بهــترین چیـزها از درون اتــفاق می افتند . . .
.•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .

مردی قوی وهیکلی در کارگاه چوب بری استخدام شد و تتصمیم گرفت خوب کار کند.
روز اول 18 درخت برید و رئیسش او را تشویق کرد.
روز دوم با انگیزه و قدرت بیشتری کار کرد ولی 15 درخت برید و روز سوم بیشتر از قبل کار کرد اما فقط 10 درخت برید.
فکر کرد ضعیف شده. پیش رئیس رفت عذرخواهی کرد و گفت: نمی دانم چرا هرچه تلاش می کنم،درخت کمتری می برم!
رئیس پرسید: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟
او گفت:برای این کار وقت نداشتم…
به نظر شما،دانش و مهارت هر کسی مثل همین تبر مرد چوب بر نیست؟!

شادی
پروانه ای است
که هر چه تقلا کنی
نمی توانی آن را شکار کنی…
باید آرام باشی..
تا روی شانه ات بنشیند
شانه هایت پر از پروانه باد

مردی خواب دید پیش فرشته هاست وکارآنهارامی بیند.
دسته ای رادیدکه تندتندنامه هایی راکه اززمین می رسنددرجعبه می گذارند.مرد پرسید:چه می کنید؟فرشته گفت:اینجابخش دریافت است و مادعاهای مردم راتحویل می گیریم.
جلوتر رفت بازچند فرشته دیدکه پاکت هایی رابه زمین می فرستند.از آنهاپرسید:چه می کنید؟فرشته گفت:اینجا بخش ارسال است مارحمت خدارابه زمین می فرستیم.
مردجلوتر رفت وفرشته ی بی کاری رادیدوپرسیدچرا بیکاری؟فرشته گفت:اینجابخش تصدیق جواب است مرد گفت:چگونه می شودجواب فرستاد؟فرشته گفت:خیلی راحت بگویند:خدایاشکر

جاده ی موفقیت سر راست نیست
پیچی وجود دارد به نام شکست
دور برگردانی به نام سردرگمی
سرعت گیر هایی به نام دوستان
چراغ قرمز هایی به نام دشمنان
چراغ احتیاط هایی به نام خانواده
تایر های پنچری خواهید داشت به نام شغل
اما اگر یدکی به نام عزم داشته باشید
موتوری به نام استقامت
و راننده ای به نام خدا
به جایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد.

.: Weblog Themes By Pichak :.